لاله های خونین سرزمین من
لاله های خونین سرزمین من

زندگی هنوز زیباست...


در باغ شهادت باز باز است!!!

 بسم رب الزهرا ُ ام الشهدا

 

سراپا گوش بودم ! با بغض تعریف می کرد :

 

زمان جنگ ، یه پسر از این لات هایی که از چند متریش داد می زد

چه جور آدمیه ، آمده بود جبهه ! با زور می خواست که یه کاری انجام بده !

جبهه آمدنش هم با زور و قلدری بود ! بلاخره بعد از کی دعوا و جدل قرار

شد راننده باشه ! بعد یه مدت قلدر بازی ها و زورگویی هاش تبدیل

شده بود به یه سکوت ! توی چشماش یه غم عجیبی دیده میشد که دلیلش

رو نمی دونستم ! بعد از چند ماه یه روز که تو ماشین نشسته بودیم

با بغض گفت : (( آقا سید یعنی خدا ما رو می بخشه ؟ )) با خنده بهش گفتم:

 (( چیه نکنه هوس شهید شدن کردی )) ! نزدیک بود بزنه زیر گریه ،

گفت :(( آقا سید ، دیگه حتی اگرم خدا ببخشه دوست ندارم شهید بشم !))

گفتم : (( چرا ؟)) با شرمندگی گفت : (( سینه ام پر از جهالته ! پر از خاک کوبی !

می ترسم اگر شهید بشم مردم با دیدن سینه ام بگن این بود شهید ؟

می ترسم حرمت شهید و شهدا از بین بره ! )) با تعجب نگاهش کردم !

نه این دیگه پسر قلدر چند ماه پیش نبود ! خیلی تغییر کرده بود !

 اما اون روز فقط تونستم بهش یه دلداری مختصر بدم اما از اون به بعد

معنی غم توی چشماش رو فهمیده بودم ! چند روز بعدش ، با هم سوار

ماشین بودیم که یه دفعه یه خمپاره زدن و ترکش دقیقا به سینه اش خورد !

حتی نمی تونستم از جام تکون بخورم،  فقط بهش نگاه می کردم ! ترکش

 انگار اومده بود که یه عمر شرمندگی اش رو پاک کنه ! اومده بود که ثابت

کنه خدا نمی زاره غم توی دل شهدا باشه ! انگار اومده بود ثابت کنه که

خدا عاشق شهداست ! انگار اومده بود ثابت کنه خوب بودن به 8 سال

حضور توی جنگ نیست ! اومده بود ثابت کنه فقط یک لحظه خدایی شدن

می ارزه به یه عمر عبادت ! و من ...

دیگر گریه مجال بیشتر بهش نداد ! فقط حق حق گریه و اشک هایش بود

که با من حرف می زد و ادامه می داد : و منی که  سال ها بود توی جبهه

 بودم و بعدش تا آخر جبهه ماندم تمام وجودم از توبه ی اون جوون و بدیه

خودم سوخت ! که اون چه زود خدایی شد و من هنوز اندر خم یک کوچه ام ... 

        

  ****             

ی نوشت ۱ : امروز فقط می خواهند ثابت کنند که شهدا مثل بقیه نبودند ، اون ها

 از اول هم فرشته بودند ! اما اگر این طور بود ، دیگر امام و راه امام چه بود؟ جبهه

چه بود ؟ مقلب القلوب چه کاره بود ؟ باور کردن این که شهدا از اول فرشته های

دست نیافتنی بودند یک ناامیدی محض برای جوون هاییه که با صد امید می خواهند

برگردند به اصلشون ! اما یادمون باشه ماهی  رو هر وقت از آب بگیری تازه است و

 کافیه فقط یک لحظه برگردی به اصلت تا درک کنی که خدا خودش عاشق خوب ها میشه ...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





شنبه 22 مهر 1391برچسب:,

  توسط sahar  |
 

 



به وبلاگ من خوش آمدید
loveselena658@yahoo.com


 

 

 قصه کبوتر و شهید
 در باغ شهادت باز باز است!!!
 ...
 اخرین وداع
 یاد سنگرسازان دیروز
 انسوی سنگرها
 جنگ خلیج فارس

 

مهر 1391

 

sahar

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لاله های خونین سرزمین من و آدرس bermoda.mkh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

 

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
جلو پنجره اسپرت
الوقلیون

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 6226
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1